-
میدانستیم وزیر ورود میکند ما زودتر اقدام میکردیم!
-
90 درصد پستهای بینالمللی ورزش ایران فایده ندارند
-
خاقانی، نهمین مصدوم فصل
-
جنگ نابرابر سهراب با رقبای خارجی
-
چه کسی حق شوخی با فرگوسن را داشت؟
-
فغانی داور اصلی ایران شد
-
کافو: من درست وسط یک بازی به دنیا آمدم
-
یک دست تا قله آسیا
-
مثل همیشه به خودمان باختیم
-
شکست پرسپولیس؛ فیلم تکراری؟
- عالی
- خوب
- متوسط
- ضعیف
رضایی در واکنش به اظهارات فکری:
میدانستیم وزیر ورود میکند ما زودتر اقدام میکردیم!
محمود فکری سرمربی استقلال بعد از تساوی مقابل ذوبآهن اصفهان در کنفرانس خبری خود اعلام کرد وزیر ورزش باید به مسأله داوری ورود کند. این صحبتها یعنی اینکه از داور بازی با ذوبآهن راضی نبوده و اگر داور اشتباه نمیکرد تیمش میتوانست برنده باشد. البته فکری چند هفتهای است که بعد از بازیهایش به داوریها ایراد میگیرد. این در حالی است که تیمش با اشتباه داوری مقابل صنعتنفت آبادان توانست به نتیجه دلخواهش برسد و شکست نخورد. به هر حال صحبتهای اخیر فکری در مورد داوریها، باعث واکنش رحمان رضایی سرمربی ذوبآهن اصفهان شد: «نمیدانستیم وزیر هم میتواند به این موضوع ورود کند و اگر میدانستیم از بازی اول که پنالتی علیه ما گرفته شد به وزیر میگفتیم ورود کند تا الان وضعیت ما اینگونه نباشد و 4 پنالتی علیه ما گرفته نشده باشد.» رضایی با اشاره به اخراج اشتباه بازیکنش در دقیقه یک بازی با ماشینسازی ادامه میدهد: «اگر میدانستیم وزیر ورزش ورود میکند ما هم زودتر میگفتیم تا وزیر بررسی کند و ترتیب اثر بدهد، حداقلش این بود که در دقیقه 30 همین بازی با استقلال پنالتی محرز ما گرفته میشد. همه عالم گفتند داور باید برای ما پنالتی میگرفت و هیچکس با شک و تردید هم نگفت ولی باز هم حقمان خورده شد و متأسفانه پنالتی برای ما گرفته نشد.»
صالحی امیری: در از دست رفتن پستها، هیچ شخصی مقصر نیست!
90 درصد پستهای بینالمللی ورزش ایران فایده ندارند
ایران ورزشی - نشست خبری رضا صالحی امیری در فاصله چند ساعت مانده به بازی پرسپولیس برگزار میشود؛ آن هم به بهانه سفر او و همکاران رئیس کمیته ملی المپیک به عمان برای حضور در نشست شورای المپیک آسیا. در این نشست نصرالله سجادی، پیمان فخری و قراخانلو به همراه رئیس کمیته روابط بینالملل کمیته صالحی امیری را همراهی میکنند که دلیل حضور همه به جز فراخانلو مشخص است. بقیه در سفر عمان، رئیس کمیته را همراهی کردهاند اما اینکه چرا قراخانلو که در از دست رفتن مهمترین کرسی بینالمللی ورزش نقش داشته، در نشستی که محورش کسب کرسیهای بینالمللی است، حضور دارد؛ نامعلوم است. در ابتدای این جلسه، صالحی امیری درباره تک تک نشستهایی که در عمان پشت سر گذاشته، به صورت جداگانه صحبت میکند و تأکید دارد که افراد سرشناسی در حوزه ورزش آسیا و البته ورزش بینالمللی را دیده است. او به این بهانه به شرایط ورزش ایران در بخش کرسیهای بینالمللی اشاره میکند و تأکید دارد که از 100 درصد پستهایی که ورزشیها دارند، شاید 10 درصدشان مفید باشد و بود و نبود بقیه فرقی ندارد: «باید بپذیریم که در کسب کرسیهای بینالمللی تأثیرگذار عملکرد خوبی نداشتهایم. تأکید میکنم که از واژه «تأثیرگذار» استفاده شود؛ چون خیلی از پستهایی که داریم، اهمیتی ندارند. مثل همین پستهایی که در شورای المپیک آسیا داریم. جز پست هیأت اجرایی که در اختیار من است و دارای حق رأی است، بقیه پستها چه تأثیری دارند؟ البته در به وجود آمدن این شرایط افراد مقصر نیستند. وقتی ژاپن و کره و قطر به راحتی میآیند و میزبانی میگیرند، حتماً زیرساختهای زیادی داشتهاند و از توان اقتصادی و سیاسی خوبی بهره میبرند. برای کسب موقعیت بینالمللی علاوه بر این موارد، به آگاهی دیپلماسی هم نیاز است. پس میبینیم که اشخاص مقصر نیستند و مجموعه عوامل باید کنار هم باشد تا ما در حوزه بینالملل ورزش موقعیت خوبی پیدا کنیم.» این توضیح صالحی امیری، سؤال ایران ورزشی را با این محور در پی دارد که وقتی ما با دست خودمان مهمترین پستهای ورزشی (مثل عضویت در کمیته بینالمللی المپیک ) را از دست میدهیم، آیا باز هم میگویید که در به وجود آمدن چنین وضعیتی، اشخاص مقصر نیستند؟ رئیس کمیته ملی المپیک میگوید: «برای پاسخ به این پرسش معذوریتهایی دارم که ترجیح میدهم در نشستهای کارشناسی درباره این موارد صحبت کنم اما در مجموع با نظر شما موافقم.» صالحی امیری همچنین در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر اینکه فکر میکنید این سفرها چه دستاوردی داشته باشد، میگوید: «سفر مسیری است برای رسیدن به هدف و خود سفر به تنهایی هدف نیست. ما دیدارهای خوبی داشتهایم و قرار است در پی این دیدارها، قراردادهای همکاری اضافه شود که فایدهاش به نفع ورزش است.» رئیس کمیته ملی المپیک پاسخ به این سؤال را در همین حد سربسته نگه میدارد و توضیح بیشتری نمیدهد.
او در بخش دیگری از حرفهایش به جلسهای که با آنتونیو اسپینوز، رئیس فدراسیون جهانی کاراته داشته، اشاره میکند. محور این جلسه، حذف کاراته از بازیهای المپیک پاریس بوده است. او بارها از واژه حذف کاراته استفاده میکند؛ در حالی که کاراته از بازیهای المپیک حذف نشده؛ بلکه برای یک بار و به خواست ژاپن در بازیهای 2020 قرار گرفته و قرار بر این نبوده که در المپیکهای بعدی باشد اما چون ایران در این رشته قوی است و برای ورزشکاران ایران شانس مدالآوری وجود دارد، این مسأله بهانهای شده تا صالحی امیری پیشنهادهایی را به رئیس فدراسیون جهانی بدهد که به گفته رئیس کمیته ملی المپیک او از این ایدهها استقبال کرده است. صالحی امیری در این رابطه میگوید: «رئیس فدراسیون جهانی کاراته از حذف این رشته از بازیهای آسیایی بسیار ناراحت بود. او پیگیر است که با کمک کشورهای مطرح در دنیا، این موضوع را پیگیری کند که در این مسیر تأکید کردیم ما با فدراسیون جهانی همراه هستیم.»
او در ارتباط با میزبانی قطر برای بازیهای آسیایی 2030 و حمایتی که ورزش ایران از قطر داشته نیز توضیحاتی میدهد و میگوید: «100 درصد امکانات و زیرساختهای قطر برای بازیهای آسیایی 2030 از حالا آماده است اما گزارش ناظران شورای المپیک آسیا حکایت از این داشت که 47 درصد از امکانات عربستان در حال حاضر آماده است و بقیه زیرساختها باید در سالهای پیش رو آماده شود. در ضمن قطریها برآورد کردهاند که یک و نیم میلیارد دلار برای این بازیها هزینه میکنند که این موضوع نشان میدهد چقدر آمادهاند. این موارد کمک کرد تا قطر میزبان شود. البته برای ما هم این موضوع بهتر بود و به همین خاطر ما از قطر حمایت کردیم. به هر حال ما هیچ رابطهای در ورزش با عربستان نداریم.»
صالحی امیری با این توضیح درباره آنچه از قطریها در قبال حمایت ایران طلب کردهاند، میگوید: «قطر کشور متمولی است اما دور از شأن ایران است که در ازای رأیاش پول بگیرد. قطر زیرساختهای خوبی دارد و ما میتوانیم در مسیر آمادهسازی برای المپیک از آنها برای برگزاری کمپهای ملیپوشانمان استفاده کنیم که در رابطه با مواردی از این دست صحبتهایی با قطریها داشتیم.»
در ادامه این نشست درباره لباس کاروان، نام کاروان اعزامی به المپیک، موضوع اساسنامه کمیته ملی المپیک و بودجه کمیته برای سال 1400 نیز سؤالاتی از رئیس کمیته پرسیده میشود که البته هم تکراریاند هم خیلی پاسخ روشنی به آنها داده نمیشود و همه چیز به نشستهایی که در آینده در رابطه با این موضوعات برگزار خواهد شد، موکول میشود.
راز آسیب دیدگی های استقلال چیست؟
خاقانی، نهمین مصدوم فصل
فارغ از اینکه ورود قایدی 3 دقیقه بعد از خروج خاقانی از ترکیب انجام شد و استقلال دوباره دقایقی را 10نفره بازی کرد تا اتفاقات دیدار با فولاد به شکل دیگری تکرار شود، باید به این نکته مهم توجه داشت که تعداد مصدومان استقلال از ابتدای لیگ تا کنون بسیار نامتعارف و بحثبرانگیز است. از زمانی که لیگ بیستم شروع شده استقلال پیوسته با مصدومانی مواجه بوده. پیش از آنکه خاقانی هم به صف مصدومان تیمش اضافه شود و بالاجبار میدان بازی را ترک کند، سیاوش یزدانی، شیخ دیاباته، فرشید اسماعیلی، مسعود ریگی، وریا غفوری، عارف غلامی، محمد نادری و مهدی قایدی با مصدومیتهایی مواجه شدند و در مقاطعی نتوانستند برای استقلال بازی کنند؛ مصدومیتی که برای خاقانی به وجود آمد نهمین آسیبدیدگی فصل بیستم برای بازیکنان استقلال بود و هیچ بعید نیست بازیکن تازهکار استقلال بهدلیل این مشکل مدتی از ترکیب استقلال دور باشد. حال اینکه اگر خاقانی به بازی بعد هم برسد این سؤال مهم مطرح است که چرا و به چه دلیل استقلال پیوسته مصدوم میدهد؟! آیا این مسأله ناشی از فقدان تمرینات مناسب بدنسازی است؟ سرمربی استقلال در مصاحبههای اخیر خود بارها به این نکته مهم اشاره و تأکید کرده تیمش زمان مناسبی را در تمرینات بدنسازی سپری نکرده و با مشکلاتی در این خصوص مواجه است. با شرایطی که استقلال با آن روبهرو است و کادر فنی نیز بارها به فقدان تمرینات مناسب اشاره کرده ممکن است مصدومیتها باز هم تکرار شود و استقلال همچنان بر دایره آسیبدیدههای خود بیفزاید. شاید در این شرایط انجام تمرینات بدنی میان فصل بتواند تا حدی این مشکل را برطرف کند اما به شرط آنکه استقلال در بخش بدنسازی خود مربیان باتجربهای داشته باشند. با توجه به اخباری که از تمرینات استقلال میرسد ظاهراً مربیان بدنسازی استقلال از علم کافی برخوردار نیستند و نمیتوانند بر اساس متد روز جلو بروند. البته باید به نکته دیگری هم توجه داشت که خود فکری بعد از حضور در استقلال بهدنبال جذب اصغر قربانعلیپور بود که این مربی در نهایت نتوانست از شهرخودرو جدا شود.
کریخوانی مجازی ستارههای 96 کیلویی در قرنطینه
جنگ نابرابر سهراب با رقبای خارجی
رضا عباسپور - پس از پایان رکوردگیری تیم ملی وزنهبرداری در تهران و هفته نخست رقابتهای لیگ در اهواز، پرونده اردوی نخست آمادهسازی تیم ملی نیز بسته شد. بچههای ملیپوش به استانهای خود بازگشتند و تمریناتشان دوباره مثل قبل انفرادی و بدون نظارت کادرفنی در باشگاههای محل زندگیشان در دستور کار قرار گرفت. اگرچه برخی از ستارههای ملیپوش و عنواندار جهانی، به جای تمرین کردن در خارج از اردوی تیم ملی این روزها سر از پیست موتورسواری، کوه و دشت و بیابان درآوردهاند اما سهراب مرادی ستاره رکوردشکن و امید المپیکی کشورمان در دسته 96 کیلوگرم با تصاویری که در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر میکند، نشان میدهد که عزمش را جزم کرده تا به همین سبک مثل رقبای قدرتمند قطری و چینی خود با آنها کریخوانی خود را در فضای مجازی دنبال کند و قدرتش را اینطور به رخ رقبا بکشد.
دست به وزنه شدن مرادی در سالنی فرسوده
اگرچه آماده شدن سهراب مرادی ستاره بیحاشیه و رکوردشکن وزنهبرداری جهان و المپیک کشورمان در دسته 96 کیلوگرم برای اهالی وزنهبرداری اتفاقی جالب و امیدوارکننده است اما یک موضوع ناراحتکننده در مورد او وجود دارد. آن نکته مهم نیز فضا، محل تمرین و وسایل فرسوده، کهنه و پرریسکی است که سهراب مرادی مجبور است در شهرش با آنها تمرینات سنگین و المپیکی خود را دنبال کند. دقیقاً اتفاقی که مدتها است برعکساش در مورد رقبای درجه یک و سرشناس قطری و چینی سهراب مرادی از نظر تجهیزات، فضای تمرینی و امکانات به روزی که در اختیار آنها قرار داده شده را شاهدیم. سهراب این روزها در شهر خود به خاطر اینکه اردوی تیم ملی تعطیل شده و فدراسیون و کادرفنی برنامهای برای تحت نظر قرار دادن ستارههای ملیپوش و پرامید خود ندارند، مجبور است برای اینکه از رقبای قدرتمند و درجه یک خارجی خود (ابراهیم فارس قطری یا تیان تائوی چینی) عقب نماند، در سالنی فرسوده با وسایلی قدیمی و کهنه برنامه تمرینی خود را در دستور کار قرار دهد. این در حالی است که سهراب مرادی به تازگی وضعیت کتف جراحی شده و کمر آسیبدیدهاش بهبود یافته و به شرایطی رسیده که او میتواند ریسک کرده و زیر وزنههای سنگین برود. حالا اگر یک درصد در حین تمرینات انفرادی او در این سالن قدیمی با وسایل و تجهیزات فرسوده، بار دیگر ستاره 96 کیلویی وزنهبرداری ایران در این شرایط حساس و سرنوشتساز آسیب جدی ببیند، کدام مسئول پاسخگوی این فاجعه ملی خواهد بود یا اینکه چه گزینهای را میتوانیم جایگزین او کنیم که امید به مدالآوری در المپیک باشد؟ این در شرایطی است که کیانوش رستمی دیگر وزنهبردار عنواندار و ملیپوش کشورمان نیز در این دسته وزنی شرایط خوبی از نظر رکوردی و آمادگی ندارد و روی او هم نمیتوان برای المپیک با این وضعیت بد رکوردی حساب مدالی باز کرد.
نکته جالب توجه شرایط رقبای درجه یک سهراب مرادی ستاره المپیکی کشورمان (فارس قطری و تیان تائوی چینی) است. دو فوق ستارهای که جدیترین رقبای سهراب برای کسب مدال طلای قهرمانی آسیا و المپیک 2021 توکیو در این وزن به شمار میروند و نفر اول و دوم رنکینگ رتبهبندی دسته 96 کیلوگرم سهمیه ورودی به بازیهای المپیک هستند. این دو وزنهبردار خارجی که البته هم قارهای سهراب و آسیایی هستند، از نظر تجهیزات اختصاصی وزنهبرداری، تجهیزات تمرینی نو و مدرن، سالن مجهز و استاندارد اختصاصی که در اختیار دارند و با حمایت ویژهای که از آنها میشود، تقریباً هیچ مشکل یا دغدغه خاصی برای تمرین کردن و رسیدن به شرایط ایدهآل رکوردی برای وزنه زدن و رکوردشکنی در بازیهای المپیک ندارند. حال سؤال از مسئولان ورزش و فدراسیون وزنهبرداری این است که برای شما مدال طلای سهراب مرادی در بازیهای المپیک پیش رو و قرار گرفتن این وزنهبردار ارزشمند روی سکوی قهرمانی المپیک چقدر میارزد؟ اگر سهراب در سالن تمرینی قدیمی که هماکنون در آن مشغول تمرین است، زیر وزنههایی که فرسوده و کهنه بوده و سالها پیش از درجه اعتبار و استاندارد خارج شده، آسیب جدی دیگری ببیند چه باید کرد؟ هزینه حمایت همهجانبه از این قهرمان جهان و المپیک در ماه برای کسب یک مدال خوشرنگ و ارزشمند طلای المپیک مگر چقدر برای مسئولان ورزش و فدراسیون تمام میشود که آنها حاضرند ریسک از دست دادن چنین وزنهبردار درجه یک و پرامیدی را به خاطر چند میلیون تومان هزینه بیشتر به جان بخرند؟ سهراب این روزها با انگیزه و امیدی که برای کسب سهمیه المپیک و دشت یک نشان خوشرنگ طلایی دیگر در توکیو به دست آورده آرام آرام دارد به شرایط ایدهآل رکوردی گذشته خود نزدیک میشود. بنابراین بد نیست مسئولان کمیته ملی المپیک، وزارت ورزش و فدراسیون وزنهبرداری اگر حقیقتاً مدال طلای سهراب و سهمیه المپیکی او برایشان ارزش دارد، مثل همتایان خارجی این وزنهبردار، شرایط مشابه و ایدهآلی را برایش فراهم کنند تا سهراب بیدغدغه و با فراغ بال مهیای کسب سهمیه ورودی و افتخارآفرینی در توکیو شود.
چه کسی حق شوخی با فرگوسن را داشت؟
ریو فردیناند فاش کرد یک نفر در طول 27 سال مربیگری سر الکس فرگوسن در منچستریونایتد اجازه داشته با او شوخی کند یا حتی دستش بیندازد. فرگوسن که در این دوران بینظیر 13 قهرمانی لیگ برتر را به دست آورد، معروف بود به سختگیری شدید در برابر بازیکنان وقتی طبق میل او بازی نمیکردند.
فردیناند که 11 سال مدافع میانی این مربی بزرگ بود گفت یکی از اعضای باشگاه میتوانست در چنین مواقعی با فرگوسن شوخی کند؛ خانم کارول مسئول شام: «کارول خیلی بامزه بود. من عاشق حرف زدن با او بودم و اینکه در زمین تمرین کنارش چای بخورم و کمی بخندم. او با همه بهگونهای رفتار میکرد؛ بازیکنان آکادمی، قهرمانهای لیگ برتر یا سر الکس فرگوسن، یکی از بزرگترین نامهای تاریخ فوتبال. او تنها کسی بود که میتوانست با سر الکس شوخی کند. یادم هست یکبار با کارول حرف میزدم که فرگوسن با یک شلوارک کرمی رد شد حرفمان را قطع کرد و به او گفت: این چیه پوشیدی؟ که باعث خنده همه ما شد.»فردیناند کارول را «خالهجون منچستر» توصیف کرد و از همه خواست در این کریسمس از کسانی که قبلاً با آنها ارتباط داشتند اما رابطهشان قطع شده و خبری از یکدیگر ندارند، خبر بگیرند.
فرگوسن همچنین پنج قهرمانی جام حذفی، چهار قهرمانی جام اتحادیه و دو قهرمانی لیگ قهرمانان را به دست آورد. بعد از جدایی او در سال 2013 دیوید مویس، رایان گیگز، لویی فانخال و ژوزه مورینیو مأمور بازگرداندن تیم به جاده موفقیت شده و ناکام شدهاند. اولهگونار سولشر آخرین کسی است که تلاش میکند انتظارات تعیینشده توسط فرگوسن را برآورده کند.
فیفا داوران بینالمللی ایران را تأیید کرد
فغانی داور اصلی ایران شد
فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) از تأیید اسامی داوران بینالمللی کشورمان خبر داد. به نقل از سایت رسمی فدراسیون فوتبال، فهرست نهایی داوران و کمک داوران بینالمللی کشورمان در بخشهای فوتبال، فوتسال و فوتبال ساحلی به منظور قضاوت در مسابقات بینالمللی، در تاریخ 18 آبان ماه به فیفا ارسال شد. بر همین اساس فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا)، لیست داوران بینالمللی ایران را به شرح زیر تأیید کرد:
داوران فوتبال (بخش آقایان)
علیرضا فغانی، موعود بنیادیفر، بیژن حیدری، پیام حیدری، وحید کاظمی، حسن اکرمی و سیدعلیاصغر مؤمنی
داوران فوتبال (بخش زنان)
سلطنت نوروزی، مهسا قربانی و مهناز ذکایی
کمک داوران فوتبال (بخش آقایان)
محمدرضا منصوری، محمدرضا ابوالفضلی، علی میرزابیگی، سعید علینژادیان،، آرمان اسعدی، سعید قاسمی، علیرضا ایلدروم، حسن ظهیری و فرهاد مروجی
کمک داوران فوتبال (بخش زنان)
انسیه خباز مافینژاد، بهاره سیفی نهاوندی و حبیبه ربوی گنجینه کتاب
کمک داور ویدئویی
علیرضا فغانی
داوران فوتسال (بخش آقایان)
محمودرضا نصیرلو، وحید عرضپیما، علی حفیظی و ابراهیم مهرابی افشار
داوران فوتسال (بخش زنان)
گلاره ناظمی دیلمی، زری فتحی و زهرا رحیمی
داوران فوتبال ساحلی
حمید مقدم متین، ابراهیم کرد، امیر فلاحی و ابراهیم اکبرپور
مدافعان کناری باید بیشترین دستمزد را بگیرند
کافو: من درست وسط یک بازی به دنیا آمدم
بچه که بودیم جورابهایمان را از روزنامه و کاغذ کتابهای مدرسهمان پر و آنها را شبیه توپ میکردیم. با همان توپها در خیابان فوتبال بازی کردیم؛ با پای برهنه روی زمینهای سیمانی
پنج روز پیش بود که نشریه فرانس فوتبال نفرات تیم رویایی توپ طلا، تیمی متشکل از بهترین ستارههای تاریخ فوتبال را معرفی کرد و در آن کافو کاپیتان سابق تیم ملی برزیل در سمت راست خط دفاعی قرار گفت. پستی که او در آن بازی میکرد، زمانی به نظر جیمی کاراگر، مدافع سابق لیورپول که خودش هم مدتی بازی در آن را تجربه کرد، پستی چندان جذاب برای بازیکنان جوان نسل جدید نبود (نویل سال 2013 گفت دیگر خیلی از بازیکنان جوان انگلیسی رویای بازی بهعنوان دفاع راست و تبدیل شدن به یکی مانند گری نویل را ندارند). 7 سال از آن زمان گذشته و فوتبال انگلیس در این بخش از میدان پر از بازیکنان بااستعداد است. اما اگر نویلها نتوانسته الگوهای الهامبخشی برای این نسل جدید از دفاع راستهای انگلیسی باشند، چه کسی سبب شد بازیکنانی امثال ترنت الکساندر آرنلود، ریسه جیمز، کایران تریپیر، کایل واکر یا آرون وان بیساکا این پست را انتخاب کنند و در آن هم اوج بگیرند؟ شاید این مرد همان کسی باشد که نشریه دیلیمیل سری به خانهاش زد تا در کنار ویترین شخصی افتخاراتش که قابل رقابت با موزه افتخارات یک باشگاه تراز اول است، گپی صمیمانه بزند؛ کافو.
به او که میگویید هر دفاع راست آیندهای در انگلیس به کافوی بعدی ملقب میشود، دلیل متقاعدکنندهای برای آن میآورد و با فروتنی میگوید: «این مرا خوشحال میکند. من تنها بازیکن تاریخ هستم که در سه فینال متوالی جامجهانی بازی کردهام ( و او دوبار از آن سهبار قهرمان شده است؛ 1994 و 2002). پس امیدوارم الگوی این بازیکنان جوان انگلیسی باشم. قبل از این هیچ بازیکنی دوست نداشت دفاع کناری باشد. به همین دلیل ما در پست خودمان زندانی بودیم.»
در میان دفاع راستهای برجسته حال حاضر فوتبال جهان اما یک بازیکن بیش از سایرین توجه کافو را جلب کرده است؛ الکساندر آرنولد. کافو تشابه سبک بازی دفاع راست لیورپول با خودش را با تکان دادن سر و یک لبخند تأیید میکند و میگوید: «من میتوانم شباهتهایی میان سبک بازی او و خودم ببینم. او از شرکت در حملات ترسی ندارد اما در عین حال خوب هم دفاع میکند، پاسور خوبی است و ضربات کاشته را هم عالی میزند. او در جام جهانی بعدی یک ستاره خواهد بود.»
کافو اما برای آرنولد افتخارات بزرگتری مثل رقابت برای تصاحب توپ طلا بهعنوان بهترین بازیکن فوتبال دنیا متصور است. او ادامه میدهد: «او میتواند نگاه همه به پست دفاع راست را تغییر دهد و بازی در این منطقه را به سطحی متفاوت ارتقا دهد. به نظر ما توانستهایم تعریفی که از بازی بهعنوان دفاع کنار میشود را تغییر دهیم و نگاه مردم نسبت به این پست عوض شده است. به نظرم فقط گلزنان مدعی کسب جوایز بهترینهای فوتبال باشند. اینکه بعضی از بازیکنان بسیار بزرگ دنیا فقط بهخاطر پستشان هرگز نتوانستند توپ طلا را ببرند، کاملاً اشتباه است. امروز مدافعان کناری باید بهعنوان نقشآفرینان اصلی فوتبال به حساب آیند.»
طبق گفته کافو، در برزیل همیشه نگاه خاص و تمجیدآمیز به پست دفاع کناری وجود داشته است. او با فهرست کردن تعدادی از ستارههای فوتبال این کشور که بهعنوان مدافعان کناری بازی کردهاند مثل ژالما سانتوس قهرمان جامهای جهانی 1958 و 1962 و کارلو آلبرتو کاپیتان تیم رویایی جامجهانی 1970، آنها را الگوهایی دانست که کودکان برزیلی هنگام فوتبال بازی کردن در خیابانها و سواحل این کشور رویای تبدیل شدن به آنها را در سر میپرورانند. به نظر میرسد در سایر نقاط دنیا هم مردم با تأخیری چندینساله به رویاپردازی درباره تبدیل شدن به یک ستاره در دو جناح خط دفاعی میپردازند.
کافوی 50ساله میگوید: «این روزها دفاع راستها باید بیشترین حقوق را در هر تیمی بگیرند! وظیفه مهاجمان فقط گلزنی است. هافبکها فقط پاس میدهند. دروازهبانها توپ میگیرند اما مدافعان کناری باید همزمان بازیکنان حریف را مهار کنند، مدافعان میانی و هافبکها را پوشش دهند، در نقش بال پیشروی و توپ را سانتر کنند، شوت بزنند و کانالی ارتباطی با مهاجمان بسازند. پپ گواردیولا (سرمربی منچسترسیتی) به اهمیت این مسأله پی برده است. تیمی که دو مدافع کناری فوقالعاده داشته باشد، خطرش برای حریف بهمراتب بیشتر است. بدون چنین بازیکنانی شما نمیتوانید انتظار چنین چیزی را داشته باشید.»
تیمهایی که کافو در آنها بازی میکرد عملکرد بسیار خوبی داشتند. این دلیل خوبی بود که به او لقب «ریههای برزیل» و «قطار اکسپرس» داده بودند. اما آیا چیزی بود که او در دوران بازیاش حسرت آن را بخورد؟ او روی صندلیاش میچرخد، دستهایش را به سمت جامهایی که برده اشاره میکند و جوابش هم مشخص است؛ «نه.»
کافو یا اسم کاملش را بگوییم، مارکوس اوانجلیستا دمورایس، روز هفتم ژوئن سال 1970 متولد شده است. آن روز بهجز تولد او چه اتفاق دیگری افتاد؟ خودش میگوید: «برزیل در آن روز در جامجهانی مقابل انگلیس قرار گرفته بود!
شاید برای هر انسانی تولد فرزندش مهمترین اتفاق زندگی باشد اما برای یک برزیلی تماشای یک مسابقه فوتبال مخصوصاً اگر تیم ملی این کشور در میدان باشد، کماهمیتتر نیست. چیزی که کافو میگوید کافی است تا درک بهتری از این موضوع داشته باشد. او میگوید: «پدرم روز تولد من به پرستاری که داشت مرا به دنیا میآورد گفت «دست بجنبان! زود باش! من میخواهم بازی تیم ملی (برزیل) را تماشا کنم. این پسر همین الان باید دنیا بیاید.» اما نهفقط پدرم که خود آن پرستار هم به همان اندازه میخواست آن مسابقه را تماشا کند!» و این اینگونه شد که پرستار با گفتن جمله «زود باش پله کوچک» ستاره سالهای بعد تیم ملی برزیل را به دنیا آورد.
کافو ادامه میدهد: «من درست وسط یک بازی به دنیا آمدم و برزیل با گل ژرزینیو یک بر صفر پیش افتاد! فکر کنم از همان لحظه سرنوشت من طوری نوشته شد که قهرمان جهان شوم. بچه که بودیم جورابهایمان را از روزنامه و کاغذ کتابهای مدرسهمان پر و آنها را شبیه توپ میکردیم. با همان توپها در خیابان فوتبال بازی کردیم، با پای برهنه روی زمینهای سیمانی و گاهی اوقات بدون ناخنهای انگشت شستمان به خانه برمیگشتیم چون بهجای توپ زمین را شوت کرده بودیم. با این حال آن کار، لذتبخشترین کار دنیا بود.»کافو هرگز نتوانست بازیکنی که لقبش را از او گرفت ملاقات کند چون «کافورینگا» سال 1991 در 42سالگی بهخاطر عفونتی که ناشی از یک جراحت در زمان فوتبال بازی کردن بود، جان سپرد. او میگوید: «دوست داشتم میتوانستم ملاقاتش کنم. او الهامبخش من بود. هر دو به یک سبک بازی میکردیم.»
پرسپولیس 1 – اولسان 2
یک دست تا قله آسیا
ترکیب بازی فینال که اعلام شد تا حدودی سورپرایز شدیم. ترکیب همانی بود که فکرش را میکردیم اما سیستم بازی تیم به 1-3-2-4 تغییر کرده بود. نعمتی در نفش وینگر راست و بشار به عنوان مهاجم سایه نزدیکترین بازیکنان به مهدی عبدی در نوک حمله به حساب میآمدند.
اولسان هم با همان سیستم و ترکیب آشنا به میدان آمد و برخلاف آنچه در تیم پرسپولیس اتفاق افتاده بود همه نفراتش را در اختیار داشت.
دو دقیقه ابتدایی مسابقه را که دیدیم، تصور کردیم اولسان تیمی است که خیلی سخت بتوان از آن توپ گرفت اما بعد از آن، شرایط تا حدودی متعادل شد و پرسپولیس هم خودش را پیدا کرد تا دقیقه 6 اولین موقعیت را با سانتر بشار بسازد که عبدی نتوانست ضربه نهایی را بزند.
سه دقیقه بعد اولسان هم نخستین موقعیتش را ساخت و چیزی حدود 15 دقیقه جریان بازی را تحت اختیار گرفت. دقیقه 9 کار ترکیبی عالی اولسان پشت هجده قدم ما با شوت بیت گارام همراه شد و توپ به تیر دروازه لک خورد و بیرون رفت.
در جواب این موقعیت احمد نوراللهی در شرایطی خوب دروازه اولسان را هدف گرفت که شاید اگر پای مدافع هلندی حریف نبود، دروازه حریف باز میشد.
بعد از آن اولسان شرایط بسیار خوبی پیدا کرد و دو موقعیت گل دیگر ساخت که بار اول سر به سر شدن کنعانی با نگرائو اجازه نداد تا مهاجم برزیلی اولسان گل بزند و بار دوم لک موفق شد شوت بیت گارام را دفع کند.
دقیقه 23 ارسال دوباره اولسانیها از راست موقعیت دیگری برای حریف ایجاد کرد و این بار ضربه جونیور دقیق نبود.
بعد از این موقعیت بازی متعادل شد و بین دقایق 20 تا 30 موقعیتی روی دروازه دو تیم ایجاد نشد. دقیقه 31 سیامک نعمتی اگر پاس نهایی را دقیق ارسال میکرد، عبدی میتوانست شانس گلزنی پیدا کند که اینگونه نشد.
دوباره بازی متعادل شد و پرسپولیس هم توانست مالکیت توپ را در زمین مسابقه به دست بیاورد و بعضاً دنبال کارهای ترکیبی باشد اما نه کارهای ترکیبی بلکه همان گاف قابل پیشبینی مدافعان حریف در یک سوم دفاعیشان کاری کرد تا پرسپولیس با توپگیری و حرکت عبدی و ضربه تمامکنندهاش در آخرین دقیقه نیمه به گل برتری برسد.
در شرایطی که تصور میشد بازی در این نیمه با برتری پرسپولیس به پایان برسد در یک صحنه عجیب خطای نوراللهی روی بیت گارام باعث شد تا داور قطری سراغ کمک داور ویدئویی برود و اعلام پنالتی کند.
جونیور مطابق انتظار پشت توپ ایستاد اما حامد لک ضربه او را درست تشخیص داد ولی در ریباند مقهور شد و کار به تساوی کشید.
نیمه دوم پرسپولیس شروع امیدوارکنندهای داشت و تیم یحیی از همان لحظه نخست بالا آمد. به نظر میرسید پرسپولیس تیم متفاوتی شده و دنبال گل میگردد. بازی چیزی بیشتر از 5 دقیقه با این منوال گذشت اما برخلاف جریان بازی و باز هم با یک اشتباه، کمک داور ویدئویی کاری کرد تا اسپک مهدی شیری توسط داور قطری پنالتی اعلام شود.
این بار جونیور پنالتی را برخلاف حرکت لک تبدیل به گل کرد تا پرسپولیس با دو پنالتی خندهدار برد را با باخت عوض کرده باشد.
بعد از این گل پرسپولیس تا حدودی از نظر روانی هم بههم ریخت و یک ارسال دیگر و ضربه سر بیت گارام کاری کرد تا پرسپولیس در موقعیت سختی قرار بگیرد.
کیم دون هو تغییراتش را خیلی زود شروع کرد و دو تغییر همزمان داشت اما پرسپولیس بالا آمد و البته خیلی زود به بازی مستقیم دل بست.
دقیقه 64 ارسال آقایی از چپ موقعیت نصفه و نیمهای برای پرسپولیس رقم زد. سه دقیقه بعد هم شوت نوراللهی همه را برای گل مساوی نیمخیز کرد اما گلر حریف دوضرب توپ را گرفت و این شانس هم از دست رفت.
یحیی در بیست دقیقه پایانی برای ساختن موقعیت گل دل به آرمان رمضانی بست تا از توپهای دوم استفاده کند اما با وجود بازی یکطرفه در بیست دقیقه پایانی موقعیت زیادی نصیب پرسپولیس نشد.
در مهمترین موقعیت در دقیقه 83 شوت نعمتی هم آسمان بالای دروازه را شکافت و گل نشد اما پرسپولیسیها چشم انتظار کمک داور ویدئویی بودند تا خطای بازیکن حریف روی نوراللهی اعلام شود. داور قطری هم پذیرفت تا خودش صحنه را چک کند اما خیلی راحت از این صحنه گذشت.
یحیی در لحظات پایانی علی شجاعی را هم به عنوان آخرین تیر ترکش خود به میدان فرستاد اما بازی احساسی پرسپولیس با نمایش هوشمندانه مدافعان و دروازهبان اولسان کاری کرد تا تمام ارسالها بینتیجه باشد و بعد از حدود 96 دقیقه داور قطری حکم به قهرمانی اولسان داد تا پرسپولیس با دو پنالتی عجیب و سهلانگارانه مفت و مجانی قهرمانی را از دست بدهد.
مثل همیشه به خودمان باختیم
سرمقاله
علی عالی
«هزار بار یک مسأله را گفتیم و کسی توجه نکرد اما وظیفه حکم میکند که باز هم بگوییم»
آندره ژید
ما بهخاطر شکستهایمان شایسته توبیخ هستیم. شایسته نکوهش. ما دهههاست بهخودمان میبازیم و حواسمان هم نیست «بازنده» هستیم. تکرار اشتباهاتِ همیشگی. تکرار مسألههایی که به بحران تبدیل میشوند. ما دانسته و با چشمانِ باز اشتباه میکنیم و اطمینان داریم تبعاتی ندارد.
در ایران، اشتباههای شما راحت بخشیده میشود، راحت چشمپوشی میشود، راحت ندیده گرفته میشود و خیالتان راحت است حافظه جامعه ایران کوتاهمدت است. برای همین مهدی تاج و حیدر بهاروند در دوحه حاضر میشوند تا خودشان را به تیم برسانند؛ آنهم با مشکل ممنوعالخروجی و معطلی 10ساعته در فرودگاه برای وثیقه. وضعیت در وزارت ورزش بهتر نیست؛ بحران انتخاب مدیرعامل و اعضای هیأتمدیره و افرادی که به باشگاه نزدیک میشوند. وضعیت باشگاه اسفبارتر است؛ غیرشفاف، مبهم و پر از علامت سئوال.
اوضاع این اشتباهها و خطاها به صداوسیما هم میرسد، به هواداران، اسپانسرها، اعضای هیأتمدیره، به فدراسیون فوتبال و به باشگاههای دیگر هم میرسد. فستیوالِ اشتباهاتِ شگفتانگیز در ظرفی به نام فوتبال ایران. دستِ مهدی شیری بهعنوان عاملِ شکستِ امروز را پیش از این پای قرارداد ویلموتس، پای انتخاب مدیرعامل برای پرسپولیس و استقلال، پا ی برگزاری لیگ، پای انتخابِ افراد برای سمتهای کلیدی، پای داوری، پای تصمیمات بزرگ و پای گلِ عجیب ژاپن به ایران در جام ملتهای آسیا هم میبینید. بیشتر از حریف و رقیب، به خودمان و اشتباهاتمان باختیم.
باور نویسنده این است این شکستها و این پیروزیها، این موفقیتها و این ناکامیها، این رسیدن و نرسیدنها «حق» ما نیست. پرسپولیس حتی اگر قهرمان آسیا میشد هم دردی از فوتبال ایران و مشکلات تمام نشدنیاش درمان نمیشد چراکه پایههای ساختاری فوتبال ایران و مدلِ باشگاهداریاش از اساس اشکال دارد و با کمترین فشار به فروپاشی میرسد. اگر موفقیتها، صعود کردنها و پیروزیها منجر به زیرساختها نشود، منجر به ساختنِ آینده نشود، منجر به توسعه سختافزاری و نرمافزاری نشود، هیچ فایدهای نخواهد داشت.
ظلم بزرگی است قهرمان شویم و بخواهیم روی همه این مشکلات خاک بپاشیم و مقابل عکسِ یادگاری مدیران، دفنش کنیم. وضعیت امروز فوتبال ایران حلقهای است از زنجیره اتفاقات بد گذشته که دستهای همه را بسته است. با برد مقابل النصر به «پیروزی توهم زا» میرسیم و با شکست مقابل اولسان، «محکوم» خواهیم بود. فوتبال ایران مثل همه بخشهای دیگر در مدیریت، برنامهریزی و سرمایهگذاری ضعف دارد و هیچ ایدهای برای ادامه مسیر ندارد. باور کنید ما در همه این سالها به «خودمان» باختیم تا «حریف». ما به خودمان، رفتارمان، فکرمان و قضاوتهایمان باختیم.
رشد و توسعه فوتبال بدون شک با بد اخلاقی و دور شدن از ارزشهای انسانی و فرهنگی میسر نخواهد بود و ما را به بیراهه میبرد. ما نیاز به آموزش داریم تا از دلِ این تربیت، مدیرانِ آیندهنگر تولید شوند. مدیرانی که ضابطه را بدانند و صداقت داشته باشند. در عالم واقعیت، فوتبال ایران بعد از انقلاب نه دولتی شد و نه به راه خصوصیسازی رفت.
بهتر است بگوییم فوتبال ایران، نه مواهب اقتصاد دولتی را پیدا کرد و نه از مزیتهای اقتصاد بخش خصوصی برخوردار شد. گویی هم دولتی بود و هم خصوصی، هم مالکیت و اعتبار بی حد و حصر در آن وجود داشت و هم دولت، هر وقت و هر زمان که اراده میکرد، مالکیت را از بیخ و بن قلع و قمع میکرد. هم بخش خصوصی وجود دارد و هم این دولت است که نفسهای بخش خصوصی را میشمارد و کنترل کار به دست آنهاست.
فوتبال ایران همین است، از این طرف رانده و از آن طرف مانده؛ فوتبال ایران در همه این سالها نتوانست از مزیتهای بخش خصوصی و دولتی بهره ببرد اما تا دلتان بخواهد از نقاط ضعف هر دو سیستم برخوردار شد. همین شد وضعیت امروز فوتبال ایران، «بی تکلیف» و پر از مدیرانی که «تصمیم» میگیرند، اداره میکنند، فکر میکنند و سیستمها، قواعد، قوانین و ساختارها را -متأسفانه به اشتباه- برای فوتبال ایران نهادینه میکنند. «انسانهای اشتباهی» برای فوتبال ایران، از فدراسیون تا باشگاهها، از مربی تا مدیر. توسعه «انسان ویژه» میطلبد که در فوتبال ایران دیگر خیلی وقت است قدم نمیگذارد. برگردیم به پرسپولیس و ناکامی در آسیا؛ برای فوتبالی که سالهاست بهترین نتیجه، صعود به جامجهانی است، چه انتظاری دارید؟ کدام باشگاه در ایران نزدیک به مدل باشگاهداری در قطر، امارات، ژاپن، کره و حتی چین است؟ پرسپولیس ناامیدکننده بود حتی مقابل تیمی که خود را برنده صددرصد این بازی نمیدانست و با ترس در فینال حاضر شده بود. تیمی شکننده با اشتباهات پرتعداد. مطمئن باشید این حسرت برای یحیی، کادرفنی و بازیکنانش ابدی خواهد بود و هرگاه بازی را ببینند آه خواهند کشید که چگونه برنده این میدان نبودند. ما دوباره به خودمان باختیم. به اشتباهاتِ بچگانهمان. ما سالهاست به خودمان میبازیم و درس نمیگیریم. نه ساختار حرفهای داریم، نه مدیرانِ حرفهای، نه بازیکنان و مربیان و هواداران حرفهای و نه نگرش و ایده حرفهای.
شکست پرسپولیس؛ فیلم تکراری؟
یادداشت
حمیدرضا صدر
فقط شکست نبود. نوع شکست بود. بیم تکرار قصههای تکراری. پیمودن همان راه همیشگی. آنچه رخ داد و این شکستگی دلها را عمیقتر کرد.
در نگاه کلی بازی باید مسیر دیگری را میپیمود. تیمی که در نبرد نهایی از حریف جلو میافتد. آن هم با گلی طی جریان بازی در دقایق نزدیک به پایان نیمه اول به فرمول حفظ نتیجه تا آغاز نیمه دوم روی میآورد. به حفظ توپ و گردش آن برای به صدا درآمدن سوت ولی تیم هیجانزده به بازی هیجانزدهاش ادامه داد. ادامه داد و دو ضربه پنالتی تقدیم حریف کرد. پیاپی و متفاوت. یکی با خطا و یکی با اصابت توپ به دست. دروازهبان، اولی را دفع کرد ولی ضرب برگشتی یعنی گل مساوی. دومی که توسط همان بازیکن نواخته شد را دفع نکرد و تیم مغلوب راهی رختکن شد. شکستهایی با یک گل اختلاف در فینالها با چنین قصهای تلخ هستند.
دو ضربه پنالتی پیاپی ما را به جام جهانی 1978 برد. جایی که طی سه دیدار مرحله گروهی «سفره پنالتیها» را برای هلند و پرو پهن کردیم.
در دیدار اول برابر هلند حسین فرکی در دقایق آغازین تا آستانه گشودن دروازه حریف پیش رقت، ولی توپ راهی خارج شد و سپس فاصله تیمی با رویکرد آماتوری و یک ترکیب حرفهای عیان شد.
سه ضربه پنالتی تقدیم شده را رنسن برینگ وارد دروازه ناصر حجازی کرد، بله سه پنالتی. در بازی آخر برابر پرو چهار گل دریافت کردیم که دو گل با ضربه کوبیاس از روی نقطه پنالتی بودند، بله دو پنالتی یعنی که حجازی در مجموع برابر پنج ضربه پنالتی قرار گرفت. بازی غریزی بازیکنانمان در هر دو دیدار نشان دادند آزمون بینالمللی را پشت سر نگذاشتهاند و به بازی از ته دل تن میدهیم. در حالی که بازیکنان تکنیکی مثل پروین و صادقی و قاسمپور را در اختیار داشتیم.
میتوان برابر اولسان از «VAR» گله کرد. میتوان نق زد. ولی بپذیریم در زمینه سختافزاری از فوتبال جهان عقب افتادهایم و این ابزار برای فوتبال ما و بازیکنانمان بیگانه است و هنوز نوعی نمایش تلویزیونی به شمار میرود. چیزی برای تماشا کردن و شاید هیجان. بازیکنانمان هنوز غریزی بازی میکنند. بیاعتنا به تکنولوژِی که قرار است برخوردها و تماسها را کالبدشکافی کند و کالبدشکافی هم میکند.
تفاوت کلاس فوتبالها نه فقط با استعداد بازیکنان بلکه با کیفیت برگزاری و مدیریت هم روشن میشود که در فینال آسیایی بارقههایش را نشان داد. وقتی روی ورزش سرمایهگذاری نمیکنیم قیمتش را هم میپردازیم.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
مجری :
شرکت نوآوران تارنماگستر